تأثیر موسیقی را میتوان در تمامی ابعاد زندگی همه ما احساس نمود. میتوان اینگونه گفت که همه ما هر روز به شکلی با موسیقی سروکار داریم. این روزها به لطف پیشرفت تکنولوژی، موسیقی با استفاده از دستگاهها و آلات موسیقی مختلف به شیوههای مختلفی گوش ما را نوازش میدهد. شاید بتوان در تعریف موسیقی اینگونه گفت که موسیقی شیوهای جهت گردآوری صداها و آواها برای خلق یک صدای زیبا و تنظیم شده است. با تئوری موسیقی میتوان هر چه بهتر موسیقی را درک نمود و به نوعی تئوری موسیقی کمک میکند تا در زمان گوش کردن آن بهتر موسیقی را توصیف نمود. اگر شما نیز به دنبال آموزش تئوری موسیقی به زبان ساده هستید این مطلب میتواند برای شما بسیار مفید باشد. همچنین اگر تمایل دارید تا مبانی و تئوری موسیقی را به کمک فیلم های آموزشی یاد بگیرید پیشنهاد ما دریافت مجموعه آموزش مبانی موسیقی فرادرس است.
تئوری موسیقی چیست؟
پیش از آموزش تئوری موسیقی به زبان ساده بد نیست کمی اول از همه با تئوری موسیقی آشنا شویم. تئوری موسیقی در واقع جمعآوری کننده ایدهها و تمرینات مختلف در قالب نوشتاری و مکتوب است تا امکان به اشتراکگذاری این ایدهها به سایرین نیز وجود داشته باشد. در واقع تئوری موسیقی به منظور توصیف یک موسیقی و ساختار آن میباشد. از این رو با آموزش تئوری موسیقی به زبان ساده میتوان به فهم زبان موسیقی رسید. در این مطلب به زبانی ساده، مروری بر تئوری موسیقی خواهیم داشت.
کاربرد تئوری موسیقی
سؤالی که در همین ابتدا به وجود خواهد آمد این است که تئوری موسیقی برای چه افرادی مناسب است. به طور کلی افراد زیر حتماً باید به دنبال یادگیری تئوری موسیقی، از طریق آموزش تئوری موسیقی به زبان ساده باشند:
- افرادی که در زمینه نوازندگی سازهای مختلف، مشغول هستند؛
- افرادی که تنظیمکننده موسیقی و آهنگساز هستند؛
- افرادی که خواننده هستند؛
- و تمامی افرادی که به نوعی زندگی آنها به موسیقی بند است.
اما واقعیت آن است که تئوری موسیقی برای تمامی افراد کاربردی و مهم است. حتی اگر تا آخر عمر قصد ندارید یک قطعه موسیقی کوتاه بسازید تئوری موسیقی به شما کمک خواهد نمود تا با درک بهتری، موسیقی را گوش دهید. درک بهتر موسیقی نیز سبب تغییر نگرش شما به جهان خواهد شد.
پیچ در تئوری موسیقی
از اولین و پراستفادهترین مفاهیم در تئوری موسیقی و مهندسی صدا، پیچ است. پیچ به نوعی آغازکننده هر موضوع مرتبط با ملودی، گام، هارمونی و آکورد میباشد. میتوان اینگونه گفته که پیچ به معنای فهم انسان از زیر و بمی صداهاست. برای اندازهگیری پیچ نیاز است که افرادی با گوش سالم، میزان زیر و بمی یک صوت مشخص را قضاوت کنند.
تعریف پیچ
پیچ با وجود قابل درک بودن برای آهنگسازان، هنوز دارای توضیح علمی و واضحی نیست. بسیاری معتقدند که پیچ مرتبط با زیری و بمی صدا است. این تعریف نمیتواند اشتباه باشد اما اگر این تعریف را در نظر بگیریم پس تفاوتی بین فرکانس و پیچ وجود نخواهد داشت. برای تعیین زیر و بمی صداها از فرکانس یا بسامد و نوسانهای آن بهره گرفته میشود. به این معنا که با تندتر شدن نوسان، صدا زیرتر شده و کندی آن نیز باعث بمتر شدن صدا خواهد شد. موجهای صوتی ویژگیهای فیزیکی چون شدت، دامنه، فرکانس و… داشته ولی برای شنیدن این امواج باید مغز آنها را پردازش کند. با نگاهی به موجهای صوتی میتوان به خوبی امواج نسبتاً منظمی را مشاهده نمود. هر چند با نگاهی دقیقتر، میتوان نامنظمیهایی را بر روی موج اصلی دید.
اما موج صوتی پایدار دارای برجستگیهای مشخصی است که تقریباً با هم همشکل هستند. در نهایت این امواج با عبور از گوش به مرحله پردازش در مغز خواهند رسید. با شمارش تعداد موجهای تولید شده در یک ثانیه میتوان به عدد فرکانس صوت رسید. واقعیت آن است که به اندازه کل طیف فرکانسهای شنیداری پیچ وجود نخواهد داشت و به همین دلیل برخی از فرکانسها توسط موسیقیدانان به عنوان فرکانسهای موسیقیایی نامگذاری شدهاند. موسیقی غرب دارای ۱۲ پیچ کلی است و این ۱۲ پیچ مابین دو نت لا با فرکانس متفاوت پخش شدهاند. پس میتوان به این نتیجه رسید که در موسیقی از ۱۲ نت استفاده میشود. هر نت دارای عدد و پیچ خاص خود است و نوازندگان برای گیج نشدن برگهای به نام برگه نت دارند.
رنگ صدا در تئوری موسیقی
از دیگر مفاهیمی که در آموزش تئوری موسیقی به زبان ساده باید به آن پرداخته شود رنگ صدا یا تیمبر است. رنگ صدا در واقع فاکتوری است که به کمک آن میتوان یک صدا را از صدایی دیگر متمایز ساخت. در واقع رنگ صدا کمک میکند تا حتی در صورت هم فرکانس و هم دامنه بودن دو صدا بتوان آنها را از هم تشخیص داد. کلمههایی چون نرم، نازک، خشن، واضح، تیز و… از مواردی هستند که به کمک آنها میتوان رنگ یا کیفیت یک صدا را توصیف نمود. در موسیقی، سازها دارای دسته بندی های مختلفی قرار دارند. برای نمونه سازهایی چون چلو، ویولا، ویولن، دابلباس و… همگی از خانواده سازهای زهی کمانی هستند که با آرشه و کمانه نواخته میشوند.
اگر چه هر یک از این صداها دارای رنگ صدای شبیه به هم هستند اما در نهایت با هم متفاوت خواهند بود. تا جایی که حتی دو ویولن که از نظر شکل و ابعاد به هم بسیار شبیه هستند نیز احتمال داشته از نظر شفافیت صدا با هم متفاوت باشند. حتی روشها و تکنیکهایی وجود داشته که به کمک آنها، نوازندگان قادر به تولید طیفهای متنوعی از رنگ صدا با یک ساز خواهند بود. پس متوجه شدیم که هر ساز رنگ صدای خاص خود را دارد. همنوازی چند ساز همچون بوم نقاشی با میکس رنگهای بیشتر و ترکیبها آنها با یکدیگر خواهد شد. بسته به نیاز میتوان رنگ صدای یک ساز را محوتر یا واضحتر ساخت. همچنین امکان های لایت کردن رنگی و قرار دادن آن در کنار رنگی دیگر نیز وجود خواهد داشت. هر آهنگساز برای آن که ایدهی خود را عملی کند توجه ویژهای به رنگ صدا خواهد داشت. همچنین به کمک رنگ صدا میتوان در موزیک فیلم و بازیهای ویدیویی، موقعیتهای متفاوتی خلق نمود.
بافت و تعداد لایه های موسیقی در تئوری موسیقی
از دیگر المانهای موسیقی قابل مطرح در آموزش تئوری موسیقی به زبان ساده میتوان تکسچر یا بافت را نام برد. تکسچر در واقع آنالیز کننده لایههای صوتی از نظر تعداد و عملکرد است. به بافت معمول و ساده، تک صدایی گفته میشود که تنها یک لایه صوتی یا ملودی دارد. در این بافت، تعداد ساز یا صداهای موجود اهمیتی ندارد. تا زمان اجرا یک ملودی مشخص توسط تمامی آنها، میتوان گفت که بافت موسیقی تک صدایی است. از طرفی امکان مشابه بودن فرکانسها در اصوات یا پیچهای بالا یا پایینتر در اکتاوهای مختلف وجود نخواهد داشت. منظور از اکتاو حد فاصل میان دو پیچ موسیقی هم نام با صدای تقریباً یکسان است و تنها تفاوت میان آنها زیر بودن یکی و بمتر بودن دیگری است.
برای تشخیص نوع بافت موسیقی، کوبهای یا درامز بودن ساز مهم نیست. در بیشتر مواقع درامز، ملودی یا هارمونی به شمار نخواهد رفت. حتی برخی سمفونیها نیز از این نوع بافت به ظاهر ساده بهره میگیرند اما با توجه به خستهکننده بودن بافت تک صدایی طولانی، در بسیاری از موسیقیها لایه دیگری به نام هارمونی نیز استفاده خواهد شد. با همراه شدن ملودی با هارمونی، بافت موسیقی، یک بافت هم صدایی میشود. در واقع با همراهی این دو لایه، لایهای توجه شما را به خود جلب نموده و لایه بعدی در پسزمینه خود را نشان خواهد داد. بافت هم صدایی در بسیاری از آهنگهای پرطرفدار بهره گرفته میشود.
در صورت برخورداری قطعه موسیقی موردنظر از تعداد لایههای مستقل و همزمان، به نحوی که امکان تشخیص ملودی موردنظر وجود نداشته باشد، در این حالت با تکسچر چند صدایی روبهرو هستید. از دیگر انواع بافتها میتوان به Heterophonic اشاره نمود که میتوان آن را تفاوت صدایی تعریف کرد. این نوع بافت به غیر از موسیقیهای غربی در دیگر موسیقیها بسیار پراستفاده است. در این نوع بافت در واقع دو ورژن متفاوت یک ملودی به صورت همزمان با هم اجرا میشوند. البته در این بین یکی از لایههای ملودی به نسبت دیگری از نتهای بیشتری برخوردار است یا از نظر الگوی ریتمیک با هم تفاوت دارند.
سرعت یا تندا در تئوری موسیقی
از دیگر مواردی که قصد داشته در آموزش تئوری موسیقی به زبان ساده به آن بپردازیم سرعت یا تندا است که به آن تمپو نیز گفته میشود. منظور از تمپو، میزان سرعت ضربان یا پالسها در قطعه موسیقی است. به نوعی تمپو معیاری برای سنجش تندی و کندی یک قطعه موسیقی میباشد. تعپو وابسته به تعداد ضربات در هر بار نیست بلکه سرعت کلی قطعه موسیقی است و از روی اعداد درج شده بر روی سرکلید برگه موسیقی میتوان به ارزش نتها از نظر کشش زمانی پی برد. از طرفی هر چه ریتم پیچیده باشد تمپو از آن تأثیری نمیپذیرد. احساس یا سبک یک قطعه موسیقی تا حد زیادی به تمپو بستگی خواهد داشت. برای نمونه در یک موسیقی عاشقانه و پراحساس، سرعت قطعه کم میباشد.
نحوه تشخیص میزان تمپوی یک قطعه موسیقی
برای فهمیدن سرعت دو قطعه میتوان از دو روش زیر استفاده نمود:
علائم تمپو
این کلمات و علائم به طور معمول به زبان ایتالیایی در ابتدای برگه نت قطعه موسیقی آورده میشوند.
اعداد مشخصه سرعت
از این مورد بیشتر در برگه نتهای امروزی استفاده میشود و نشاندهنده تعداد ضربه در یک دقیقه است.
نحوه تغییر تمپو
برای تغییر سرعت ناگهانی قطعه موسیقی، میتوان از عبارت یا عدد تمپو در مکان تغییر سرعت استفاده نمود. البته در موسیقی، این تغییر سرعت ناگهانی چندان متداول نیست و اغلب آهنگسازان به صورت تدریجی، سرعت را کاهش خواهند داد.
فرم در تئوری موسیقی
منظور از فرم در آموزش تئوری موسیقی به زبان ساده، ساختار کلی قطعه موسیقی است. به دلیل سهولت تکرار، این الگو در کل دنیا توسط افراد بیشترین استفاده را دارد. با ترکیب ایدههای موسیقی کوتاه، بخشهای بزرگتری به نام سکشن یا بخش به وجود خواهند آمد که با ایده اولیه دارای احساس مشابهی هستند. اگر چه میتوان در طول آهنگ از یک سکشن بهره برد اما باید در نظر داشته تکرار بیش از حد آن باعث شده که آهنگ خستهکننده شود. از این رو در آهنگها از بخشهای مختلفی استفاده میشود. با این وجود فرم یک قطعهای موسیقی، نشاندهنده نحوه قرارگیری بخشهای مختلف در کنار یکدیگر است. برای تعیین ترتیب قرارگیری بخشها در کنار یکدیگر، نامگذاری آنها با حروف لاتین انجام خواهد شد. برای قرارگیری سکشنها در کنار یکدیگر از دو روش Binary و Ternary استفاده میشود. تکرار بخشهای مختلف سبب تغییر نوع فرم نخواهد شد و به نوعی فرم به وجود آورنده رابطه میان بخشهای مختلف است.
شدت صوت در تئوری موسیقی
در برگههای نت قطعه موسیقی، آهنگساز به منظور کنترل حجم و شدت صدای ساز مهم و قابل رعایت توسط نوازنده، نشانههایی قرار خواهد داد. میزان شدت صدا در موسیقی، دینامیک نام دارد. شدت صدا وابسته به دامنه نوسانی به وجود آمده توسط صوت است. برای نمونه، با افزایش شدت نواخته شدن سیم گیتار یا فشرده شدن بیشتر کلاویه پیانو، صدای به وجود آمده قویتر است.
آکورد در تئوری موسیقی
مبحث آخری که در آموزش تئوری موسیقی به زبان ساده به آن خواهیم پرداخت آکورد میباشد. آکورد در واقع ترکیبی از نت است که همزمان پخش خواهد شد. در ادامه با ۴ نوع اصلی آکورد آشنا خواهیم شد:
آکورد اصلی
آکورد اصلی، از نت ریشه، یک سوم اصلی و یک پنجم کل تشکیل شده است. این موارد اشاره کننده به نتهای موجود در مقیاس هستند. آکوردهای اصلی، با عنوان آکوردهای با صدای مثبت نیز شناخته میشوند.
آکورد مینور یا جزئی
آکوردهای جزئی، نت ریشه، یک سوم جزئی و یک پنجم کل را در برمیگیرند.
آکوردهای کاسته
آکوردهای کاسته، نت ریشه، یک سوم جزئی و یک تریتون بالای نت ریشه، را شامل میشود.
آکوردهای افزوده شده
این آکوردها نیز متشکل از نت ریشه، یک سوم عمده و یک پنجم برجسته بالای ریشه هستند. این نتها توسط کمتر آهنگسازی مورداستفاده قرار خواهند گرفت.
حرف آخر در مورد آموزش تئوری موسیقی به زبان ساده
در این مطلب ما تمام تلاش خود را به کار گرفته تا اطلاعاتی هر چند کوتاه اما کامل در خصوص آموزش تئوری موسیقی به زبان ساده در اختیار شما عزیزان قرار دهیم. البته طبیعی است که صرفاً این موارد برای تسلط بر تئوری موسیقی کافی نیست. شما این امکان را داشته تا برای آشنایی کامل و هر چه بهتر با تئوری موسیقی و درک کامل آن از فیلم های آموزشی فرادرس بهره بگیرید.
نظرات