پیشرفتهای تکنولوژیک تا چهمیزان بر جنبههای مختلف سرنوشت جوامع بشری تاثیرگذارند؟ پیامدهای مثبت و منفی این تاثیرات کدامند؟ آیا نفوذ تکنولوژی به زوایای مختلف زندگی افراد، نوعی هتک حرمت حریم خصوصی آنها بشمار میرود؟ آیا پیشرفتهای تکنولوژیک درنهایت باعث نابودی ما و طبیعت خواهندبود؟ شما تا چهمیزان با این جملهی کارلمارکس(فیلسوف و جامعهشناس آلمانی)که میگوید: “اگر چیزهای مفید بیشتر از اندازه تولید شود، نتیجهاش شمار بیشازحد افراد غیرمفید خواهدبود” موافقید؟ اگر پاسخ این سوالات و آگاهی از مواضع صاحبنظران عرصههای جامعهشناسی و فلسفه درارتباط با تکنولوژی برای شما جذابیتدارد، درادامهی این مقاله با ما همراهباشید.
از زمانی که کارلمارکس بیانداشت: «اگر چیزهای مفید بیشازاندازه تولید شوند، نتیجهاش شمار بیشازحد افراد غیرمفید خواهدبود» تابهحال، اندیشمندان گوناگون، به روشهای مختلف و از زوایای متعدد، از محوریت فناوری و فواید و معایب آن در زندگی امروز بشر سخن گفتهاند. نقطه عطف عقاید آنها این است که فناوری به یکی از شاخصهای اصلی موفقیت و بهعنوان سلاح اصلی اقتصادی و روش زندگی و کار تبدیل شدهاست. درواقع، آنچه در دنیای امروز شاهد هستیم وضعیتی است که در آن فناوری منشأ مصنوعاتی شده که زندگی بشر را به صورت نگرانکنندهای احاطه کردهاست. صرفنظر از ویژگیهای مثبت استفاده از فناوری در صنعت، تجارت، ارتباطات، آموزش و مانند آن،که رویکرد بسیاری از موافقان فناوری را به خود اختصاص دادهاست، استفاده از فناوری، چه به صورت درست و چه نادرست، مشکلاتی را باعث شدهاست که واضحترین آنها صدمه دیدن محیط طبیعی میباشد، مانند آلودگی هوا، آلودگی آب، آلودگی صوتی، و زبالههای الکترونیکی که ذهن و فکر هر انسان مسئول را هرلحظه میآزارد.
آیا ماشین تاریخ را میسازد؟ هیلبرونر در مقالهای با همین عنوان، این پرسش را بهمنزلهی “مسئلهی جبرگرایی تکنولوژیک” قلمداد میکند. جبرگرایی تکنولوژیک نقشِ ابزارها و فناوریهای یک جامعه را در تعیین سرشت و سرنوشتِ یک جامعه آنچنان پررنگ میبیند که عاملیتِ انسانی و عواملِ فرهنگی و اجتماعی در مقابلِ آن ناچیز شمرده میشوند.
تعاریف زیادی از جبرگرایی تکنولوژیک وجوددارد که وجه مشترک همگی آنها دو مسئله میباشد: اول اینکه توسعهی فناورانه در مسیری قابل پیشبینی و قابل ردیابی صورت میگیرد؛ و دوم اینکه فناوری به نوبه خود تأثیراتی برجوامع میگذارد که این تأثیرات اغلب ذاتی و طبیعی هستند. یعنی براساس شرایط اجتماعی شکل نگرفتهاند. جبرگرایی فناورانه مخالف نظریه «ساختار اجتماعی فناوری» است که در آن گفتهمیشود: مسیر نوآوریها و نتایج فناوری، شکلگرفته از فرهنگ، سیاست و اقتصاد جوامع انسانی است. بهطورکلی میتوان گفت نگرش به فناوری و پیشرفتهای آن از سه دیدگاه کاملا متمایز قابلبررسی است: نگرش مثبت، نگرش منفی و نگراش فرامدرنیستی.
گروه اول با دید مثبت، رواج فناوری را علتالعلل پیشرفتهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی میدانند و ایجاد اقتصاد مبتنیبر دانش را در تحولات فناورانه جستوجو میکنند. گروه دوم با دید منفی، رسوخ فناوری را در زوایای مختلف زندگی انسان، نوعی هتک حریم خصوصی افراد تلقیکرده و آن را ابزاری برای درمعرض گذاشتن خصوصیترین زوایای زندگی فرد قلمداد میکنند. گروه سوم، که با دیدگاه فرامدرنیستی به فناوری و عواقب آن، از آن جهت که پیشرفت فناوری باعث زیانرسانی به طبیعت میشود، با آن بهمقابله برخاستهاند.
نگاه مثبت به فناوری از آن رو سؤالبرانگیز است که به جهان بهعنوان یک نظام واحد، بدون هیچ نابرابری، نگاهمیکند که در آن هیچ تفاوت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در ملل وجود ندارد. درحالیکه، تحقیقات غنی و متقن حاکی از آن است که شکاف عمیق و نابرابریهای متعدد، از جوانب مختلف، در بین ملتها وجود دارد و بشریت و نظام آن ازاین نابرابری بهشدت رنج میبرند. با این نگاه آیا میتوان جریان سیر فناوری را یک جریان مثبت تلقی کرد؟ آیا ارتباطات اینترنتی و مسئلهی جهانی شدن منفعت عمومی را در سطح کلی توسعه دادهاست؟ یا نه! اینترنت خود باعث تعمیق نابرابریهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شدهاست؟
نگاه منفی به فناوری که با ماهیت فناوری بهطورکلی مخالف بوده است، از آنرو قابل نقد است که به فناوری بهعنوان یک ابزار برملاکنندهی حریم خصوصی نگاه میکند. حال آنکه سیر طبیعی زندگی بشر در تمام دورههای تاریخی نشان داده است که تلاشهای جسورانهای درهمهی ادوار برای بهتر زیستن، راحتتر بودن، و کشف ناشناختهها صورت گرفته است که مسائل خصوصی افراد را تحتالشعاع قرار دادهاست. هرچند که سودمندی آنها بسیار بیشتر از زیان آنهاست. بهطور مثال، کشف آتش در زندگی بشر باعث تحولات متعددی در زندگی او شد. از یک طرف بشر اولیه با تغییر عادت خامخواری توانست تجربههای بهتری در استفاده از موادخوراکی داشته باشد.از جانب دیگر، استفاده از دود آتش بشر را از گزند حیوانات وحشی در امان نگه میداشت، هر چند که روشنایی و نور آتش نوعی تجاوز به حریم خصوصی تلقی میشد. حال میتوان قضاوت کرد که بشر اولیه با کشف آتش بطورکلی مخالف باشد و مزیتهای متعدد آنرا نادیده بگیرد؟
نگاه منفی پستمدرنها نیز قابل نقد است به این صورت که تاریخ بشری اثباتکرده که انسان بطورکلی لذتجو و دردگریز است. حفظ طبیعت که پستمدرنها برآن اصرار میورزند، با جنبه فایدهگرایی انسان در تقابل است. گذر از فایدهگرایی تنها با تغییر طبیعت بشر ممکن است؛ که بنظر نمیرسد لااقل در آیندهای نزدیک، هیچ مکتب و مرامی قادر به انجام آن باشد.
منابع این نوشته:
· جبرگرایی فناورانه؛ علیصلاحییکتا، مریمکازرانی
· ابزارها، ذهنها و ماشینها؛ ت.ایگلتون؛ ترجمه محسنثلاثی
نظرات