احتمالا شما هم تا کنون با باور عامهای که تکنولوژی را «شمشیر دو لبه» میداند (به این معنا که تکنولوژی اصولا امری بی طرف است و معضلات مربوط به آن برخواسته از نوع استفادهی ماست) مواجه شدهاید. اما آیا به راستی چنین است؟ تا به حال به این مسئله فکر کردهاید که تکنولوژی میتواند در ذات خود امری جانبدارانه باشد؟ اگر معیارهای اخلاقی و انسانی را مد نظر داشته باشیم تکنولوژی را تا چه حد میتوان موجب پیشرفت و توسعهی جوامع دانست؟ مدرنیته و انقلاب صنعتی چه تاثیری بر برداشت ما از مفاهیمی مثل ابزار، تولید، ماشین و نیروی کار داشته است؟ پرسشهایی ازین دست را میتوان در یکی از مهمترین شاخههای فلسفههای مضاف، یعنی فلسفهی تکنولوژی مورد بررسی قرار داد. در این نوشته به طور اجمالی و به زبان ساده به معرفی این شاخهی معرفتی و بررسی برخی از مسائل آن خواهیم پرداخت. اگر سوالاتی از جنس سوالات مذکور برای شما موضوعیت دارد با ماهمراه باشید.
فلسفه ی تکنولوژی چیست و خاستگاههای آن کدامند؟
سادهترین تعریفی که میتوان از این شاخهی معرفتی ارائه داد به این صورت است که: فلسفهی تکنولوژی عبارت است از تامل و تفکر فلسفی در باب چیستی و حقیقت تکنولوژی. شاید در نگاه اول تفکر فلسفی در باب موضوعی علمی احمقانه به نظر برسد اما با توضیحات بیشتر در رابطه با مسائل فلسفه تکنولوژی خواهید دید که علوم مهندسی یا حتی علوم تجربی پایه به هیچ عنوان قادر به پرداختن به مباحث فلسفه تکنولوژی نیستند و تنها با متد فلسفی است که میتوان چیستی و ذات و مبانی تکنولوژی را مورد مداقه قرار داد. جای تاسف دارد که در کشور ما برخی اهالی علوم تجربی و مهندسی بدون تکیه بر دانش لازم به خود اجازه میدهند در هر موضوعی ورود کنند.
هر چند اولین تاملات فلسفی در باب مکانیک منتسب به ارسطو میباشد اما چنان که توضیح خواهیم داد تکنولوژی جدید به واقع امری متفاوت است و تلاقی علم و فلسفه و تکنولوژی در عصر جدید اتفاق افتاد. در واقع بسیاری از صاحبنظران معتقدند انقلاب صنعتی صرفا انقلابی در عرصهی صنعت و تکنولوژی نبوده و این پدیده موجب تحولاتی عظیم در همهی حوزههای اجتماعی، فلسفی، سیاسی و حتی مذهبی بوده که بررسی این تحولات یکی از موضوعاتی است که متفکران فلسفهی تکنولوژی به آن پرداختهاند.
مسئلهی دوم در ارتباط با خاستگاه فلسفهی تکنولوژی این است که علم و تکنولوژی جدید که در کنار جهانبینی عصر روشنگری شکل گرفت؛ قرار بود بشر را به سعادت و آزادی برساند اما همین تکنولوژی در بسیاری موارد به ابزاری جدید برای اسارت، سرکوب، سلطه و کشتار جمعی انسانها تبدیل شد و در نتیجه موجب ظهور رنجهایی شد که در تمام طول تاریخ بشر بیسابقه بوده و هستند.
نکتهی سوم در ارتباط با ظهور مسائل فلسفه تکنولوژی این است که به نظر برخی صاحبنظران ما فکر میکنیم تکنولوژی حاصل فعالیت آزادانهی آدمیست اما با نگاهی دقیقتر میتوان دریافت که این تکنولوژی نیست که تحت کنترل ارادهی ماست بلکه کاملا برعکس این اراده و آگاهی آدمیست که به طور روز افزون تحت سیطرهی تکنولوژی قرار گرفته است.
چرا به فلسفهی تکنولوژی نیاز داریم؟
فلسفهی تکنولوژی را میتوان حاصل تلاش متفکران غربی برای شناخت و نقد سبک زندگی مدرن دانست. ما در ایران با شیفتگی و بعضا کورکورانه به دنبال توسعهی تکنولوژی هستیم اما نمیدانیم تمدن غربی که به وجود آورندهی نظام تکنیکی جدید بوده، در تایید و نقد تکنولوژی به کجا رسیده است. ما نمیدانیم که از نگاه خود انسان غربی تمدن مبتنی بر علم و تکنولوژی چه نقاط قوت و ضعفی دارد. ما به فلسفهی تکنولوژی نیاز داریم زیرا در توسعهی تکنولوژی عملا سبک زندگی و مبانی تمدنی خود را از دست دادهایم. ما به آثار فلسفه تکنولوژی نیاز داریم نه به این خاطر که بخوانیم و بپذیریم بلکه به این دلیل که بخوانیم، نقد کنیم، الهام بگیریم، استفاده کنیم و در نهایت در فضای بومی و فکری مختار خود، سنت یا سنتهایی در فهم و نقد تکنولوژی و تمدن مدرن بپرورانیم و راه را برای تاثیر آن در مقام عمل باز کنیم. اصلا میتوان به عقبماندگی تکنولوژیک ما به مثابه یک فرصت نگاه کرد. اینگونه که میتوانیم قبل از درگیری کامل در مسیری که قبلا تجربه شده فرصت راهاندازی نظام تکنیکی بومی خاص خود را داشته باشیم. همزمان با رشد و توسعهی تکنولوژی، همه روزه سوالات بنیادی و حیاتی بیشتری مطرح میشوند. که از جمله مهمترین آنها میتوان به این موارد اشاره کرد: بشر تا چه میزانی مجاز است در نظامهای مادی و زیستی دست برده و در راه تکنولوژی تغییرشان دهد؟ در جوامع تا بن دندان تکنیکی امروزی ارزشهای سرمایهداری تا چه حد تبلور دارند؟ توسعهی تکنولوژیک تا چه حد فضای حریم خصوصی ما را تهدید میکند؟ آیا تکنولوژی تهدیدی برای مردم سالاری است یا مردم سالاری تهدیدی برای تکنولوژی؟ مسئولیتهای پیامدهای ناخواستهی تکنولوژیک بر عهدهی کیست؟ پرداختن به این سوالات و دهها نمونهی دیگر در فلسفهی تکنولوژیک امکان پذیر است.
کلام آخر
به جرات میتوان گفت یکی از مهمترین نزاعهای عصر جدید، نقد دموکراسی و تکنولوژی از دید فرهنگ محسوب میشود. به این صورت که جریان فکری رمانتیسیسم هم به تکنولوژی و هم به دموکراسی نگاه منفی دارد. لیبرال دموکراسی به هر دو نگاه مثبت دارد؛ و اقتدارگرایی به تکنولوژی نگاهی مثبت و به دموکراسی نگاهی منفی دارد. متاسفانه در کشور عزیز ما ایران هنوز نمیتوان گفت دیدگاه واحدی در رابطه با مسئلهی تکنولوژی وجود دارد. برای مثال میتوان به دیدگاه امثال سعید زیباکلام در کنار فضای غالب پژوهشی کشور اشاره کرد که مورد اولی شدیدا ناقد تکنولوژی و عقلانیت مدرن است اما در مورد دومی میتوان به وضوح متوجه نوعی شیفتگی توسعهی تکنولوژیک در عین مغفول بودن مبانی نظری مربوط به آنها در علوم انسانی بود. بخاطر وجود ناهماهنگیهایی از این قبیل است که نه علوم انسانی و نه علوم فنی و تکنولوژیک نتوانستهاند به نحو شایسته رشد کنند. امید است در نسلهای آتی شاهد ظهور شبکهای از علوم باشیم که در آن علوم و معارف مختلف با تاثیرگذاری متقابل رشد کنند.
اگر علاقهمند به پیگیری فلسفه تکنولوژی هستید به شما پیشنهاد میکنیم کتاب “فلسفهی تکنولوژی چیست؟” نوشتهی کارل میچام و ترجمهی مصطفی تقوی، یاسر خوشنویس و پریسا موسوی را مطالعه فرمایید.
منابع این نوشته:
- فلسفهی تکنولوژی؛ تحلیلی کتاب شناختی؛ نوشتهی مصطفی تقوی
- ابزارها ،ذهنها و ماشینها گذری به فلسفهی تکنولوژی؛ نوشتهی ت.اینگولد ترجمهی محسن ثلاثی
- نوشتار بیژن عبدالکریمی در رابطه با فلسفهی تکنولوژی
نظرات
بسیار عالی