هیچ وقت تا چیزی را از دست ندهی، قدرش را نمیدانی! این میتواند یک شی به ظاهر ساده، یک دوست و یا یک خانواده باشد. خانوادهای که روزهای معمولی و بدون مشکل، حتی یادشان هم نبودی، به آنها سر نمیزدی و در هنگام نیاز، دستشان را نمیگرفتی اما حال، متوجه میشوی که چه چیزی را از دست دادی. حال، درک میکنی که چه کارهایی را از خانواده دریغ کردی و نا امیدی را در دلهای آنها فکندی. اما اکنون زمان به عقب برنمیگردد و چیزی درست نمیشود. باید به جلو حرکت کرد و از این خشم و افسوس به جا مانده برای مبارزه و برای زنده ماندن استفاده کرد. حال، برای باقی مانده خانواده تا سر حد مرگ تلاش میکنی و به نوعی این کار را مسیر رستگاری میبینی. در این شرایط دیگر مهم نیست چند مرده متحرک محاصرهتان کرده است، دیگر مهم نیست فقط یک بسته شکلات به عنوان آخرین ماده غذایی باقی مانده باشد و دیگر مهم نیست که در اوج نا امیدی مجبور به لبخند زدن پیش روی کودکان هستی؛ زیرا دیگر هیچ چیز شخصی نیست، همه چیز خانواده است، خانواده مهم ترین چیز است و هیچ چیز فراتر از آن وجود ندارد. این درباره خانواده است.
بازگشت مردگان متحرک
به راستی چه کسی فکرش را میکرد که استودیوی تل تیل گیمز (Telltale Games) بتواند از کامیکهای The Walking Dead رابرت کرک من (Robert Kirkman) این چنین روایت و اقتباسی را ارایه دهد و داستان سرایان تل تیل تنها با جادوی قصه (به این دلیل میگویم تنها با جادوی قصه زیرا در سال ۲۰۱۲ و بر سر ساخت فصل اول مردگان متحرک، منابع و بودجه تل تیل بسیار اندک بود و این استودیو مانند امروزه امکانات چندانی نداشت)، بهترین بازی سال را بسازند؟ تل تیل ثابت کرد میتواند با قصه گویی مخاطب را سفت در جای خود بنشاند و شادی و غمی فوقالعاده را در وجود او به وجود آورد. پس از جاودانه شدن شخصیت کلمنتاین، این شخصیت در فصل دوم The Walking Dead به شخصیت اصلی و تحت کنترل بازیباز تبدیل شد و توانست بیش از پیش محبوب شود. حال، تل تیل این شخصیت را به طرز فوقالعادهای در داستان فصل سوم نیز جای داده است.
تل تیل گیمز فصل سوم The Walking Dead را با نام The Walking Dead Season: A New Frontier آغاز کرده است و در یک حرکت غیر منتظره و سنت شکن، دو قسمت ابتدایی فصل سوم را با نام قسمتهای اول و دوم Ties That Bind به همراه یکدیگر منتشر کرده است و به جرئت میتوان گفت که با یک آغاز و در کل، با یک فصل و بازی فوقالعاده طرف هستیم. باز هم پای داستانی دیگر از تل تیل مینشینیم و جادو میشویم.
هشدار: خطر اسپویل داستان
مرگ خانواده
فصل سوم The Walking Dead با شخصیتهای کاملا جدیدی آغاز میشود. بازی داستان یک پسر جوان قمار باز به نام خاویر (Javier) را روایت میکند که به صورت اصیل، لاتین است و البته از خانواده خود فاصله گرفته است؛ متنی که در ابتدای مطلب نوشته شد، دقیقا سرگذشت و انگیزه کلی خاویر است. او فاصله زیادی با خانواده خود گرفته است اما نمیتواند در شب فوت پدرش، در خانه و در کنار خانواده حضور نداشته باشد. سکانس ابتدایی بازی آن قدر فوقالعاده و تاثیر گذار است که به راحتی هر چه تمام تر جذب قصه میشوید و تا انتهای قسمت اول از جایتان تکان نمیخورید.
داستان خاویر چند سال بعد ادامه پیدا میکند. جایی که خطر در بیشترین حد خود قرار دارد و خاویر باید برای تامین خانوادهاش همیشه در سفر باشد و تلاش کند. مهم ترین وجه شخصیت پردازی شخصیت خاویر این جا نمود پیدا میکند. خاویر در عمق وجود خود، یک جوان بی مسئولیت و ساده است اما همه سعی و کوشش خود را به کار بسته تا به خانواده باقی مانده خود امید دهد و راه درست را به آنها معرفی نماید؛ همین موضوع باعث میشود خیلی سریع تر از آن چه فکرش را میکنید با شخصیت خاویر همذات پنداری کنید و عاشق او شوید.
خانواده خاویر در این سفر بقا، زن برادر (Kate) و دو برادر زاده (Gabe و Mariana) او هستند (البته کیت مادر خونی بچهها نیست). کیت یک زن مهربان و البته زیرک است، گیب پسری در سن بلوغ و لجباز و ماریانا دختر بچهای خوب و مطیع است. با این که هیچ کدام از این شخصیتها با خاویر رابطه خونی ندارند، اما خاویر برای تامین و حفظ آنها هر کاری را انجام میدهد و مانند همسر و فرزندان خود از آنها مراقبت میکند.
اما مگر میشود به سراغ شخصیتهای بازی رفت و نامی از کلمنتاین دوست داشتنی نیاورد؟ کلمنتاین از لحظه ورود تا ادامه بازی فوقالعاده است زیرا دیگر آن کلم بی تجربه و کم سن و سال نیست. کلمنتاین در فصل سوم به معنی واقعی کلمه بزرگ شده است و میتواند به تنهایی از پس دنیای کثیف آخرالزمانی بربیاید. کلمنتاینی که با گفتن کوچک ترین حرف زشتی ناراحت میشد و روح مهربانش همه را مجذوب خود میکرد، حال، تبدیل به یک دختر آخرالزمانی مقاوم و بزن بهادر شده است که هیچ چیز نمیتواند راهش را سد کند. فکر میکنم برای کسی که سری The Walking Dead تل تیل را دنبال کرده باشد، زیبا ترین و تاثیر گذار ترین جنبه ممکن، قوس شخصیتی کلمنتاین باشد. خیلی عجیب و البته غم انگیز است وقتی میبینیم دخترک کوچکی در گیر و دار دنیای زامبی زدهای گیر میکند و این دنیای تاریک، او را روز به روز قوی تر، مقاوم تر و بی رحم تر میسازد. شخصیت پردازی کلمنتاین در دو قسمت اول بازی فوقالعاده کار شده است. دیگر از کلم انتظار دلسوزی و رفتارهای مهربانانه را نداشته باشید. کلم فصل سوم قبل از این که حتی فکرش را بکنید ماشه را میکشد و چیزی برایش مهم نیست.
اما نکته مهمی که درباره کلمنتاین وجود دارد، سرگذشت او پس از پایان فصل دوم است. قطعا برای طرفداران سری مهم است که بدانند چگونه راه کلم از ویلینگتون به اینجا کشیده شده است و آلوین جونیور (AJ) کجاست. این سرگذشت مهم و البته جذاب، در بازی به صورت فلش بکهایی روایت میشود که نه تنها بار روایی بازی را بالا بردهاند، بلکه در نوع خود، یک داستان مهم و اثر گذار را تعریف میکنند.
خانواده آخرالزمانی
داستان در قسمت اول The Walking Dead Season 3: A New Frontier ضرب آهنگ بسیار خوبی دارد و به راحتی میتوان گفت که هیچ قسمت اولی در فصلهای قبلی چنین ریتم و ضرب آهنگی در داستان نداشتهاند. تل تیل ثابت کرده که همیشه داستان خود را پیوسته و محکم روایت میکند بنابراین نمیتوان به قسمتهای آینده فصل سوم بد بین بود و شروع بسیار خوب بازی را دلیلی برای بد بودن قسمتهای بعدی بدانیم.
نکته بسیار مهم در The Walking Dead تل تیل، فضاسازی فوقالعاده آن است که در هیچ عنوان دیگر این استودیو پیدا نمیشود. به عنوان مثال وقتی به Tales From the Borderlands نگاه میکنیم، هیچ گاه حس و حال واقعی پندورا القا نمیشود یا زمانی که بتمن تل تیل را بازی میکنیم، حس و حال واقعی شهر گاتهام نمایان نمیشود اما وقتی که بحث بر سر The Walking Dead میآید، تل تیل در همه زمینهها سنگ تمام میگذارد و بهترین کارش را ارایه میکند. در اولین نگاه، در اولین نما و در اولین سکانس، بوی مردگان متحرک و دنیای آخرالزمانی فوقالعاده آن به مشام مخاطب میرسد و این فضاسازی تا انتهای کار وجود دارد.
مسائل خانوادگی یا مسائل شخصی
هر موقع نامی از بازیهای تل تیل گیمز به گوش میخورد، انتخابهای سخت و چالش برانگیز داستانی به یادمان میآید. این انتخابها در The Walking Dead همیشه بیش از حد سخت و چالشی بودهاند و برای گزینش هر کدام باید زمانی را به فکر کردن به عواقب و نتایج آن اختصاص دهید. فصل سوم مردگان متحرک نیز از این قاعده جدا نیست و در قسمت اول و دوم نیز انتخابهای بزرگی پیش روی شما قرار میگیرد. ارتباط برقرار کردن با کلمنتاین با همین انتخابها بسیار لذت بخش است و حس و حال فصل اول (لی اورت مرحوم و کلمنتاین خرد سال) را تداعی میکند؛ با این تفاوت که این بار با یک دختر جوان و با تجربه طرف هستید. نکته جالب و قوت بازی در همین مورد این است که میتوانید فایلهای ذخیره فصلهای قبلی را در این فصل تاثیر دهید و راه خود در داستان را آن گونه که طی کرده بودید، ادامه دهید. البته تل تیل برای کسانی که فایلهای ذخیره را در اختیار ندارند یا در کل فصلهای پیشین را بازی نکردهاند نیز یک پیشنهاد خوب دارد و آن این است که راه کاملا جدیدی را در ابتدای فصل سوم آغاز نمایند.
از بخش داستان و شخصیت پردازی که بگذریم به موضوعی مهم به نام کارگردانی میرسیم. اگر بازیهای تل تیل گیمز را از سال ۲۰۱۲ تا به این جا دنبال کرده باشید، حتما میدانید که تل تیل از ابتدا کارگردانان خوبی برای به نمایش در آوردن صحنههای مختلف (از جمله صحنههای اکشن) نداشت. با این وجود، داستانها و روایتهای این استودیو به قدری خوب بود که بر مشکلات کارگردانی سرپوش میگذاشت. اما تل تیل در هر قسمت و با ساخت و انتشار هر بازی پیشرفت کرد و بهتر شد. در Tales From The Borderlands برای اولین بار توانستیم صحنههای اکشن خوبی را در بین بازیهای تل تیل مشاهده کنیم و این کارگردانی در ساخته پیشین استودیو، یعنی Batman: The Telltale Series به اوج خود رسید. حال، در The Walking Dead Season 3: A New Frontier این روند به خوبی دنبال شده است. دیگر شاهد سکتههای صحنههای مختلف در بازی نیستیم، دیگر صحنههای اکشن مصنوعی و غیر واقعی جلوه نمیکنند و همه نماها و جای گیریهای دوربین حساب شده است. به عنوان مثال، صحنه افتتاحیه فصل سوم را مرور میکنیم که در ابتدا جو آرام و غم انگیز است اما خیلی سریع ریتم تند میشود و در همین حال، سکانسهای بازی مدام کات میخورند و چند لحظه بعد را نشان میدهند. همه اینها نشان میدهد که تل تیل کاملا دریافته گذاشتن بار کلی بازی روی دوش داستان، روایت و شخصیت پردازی کافی نیست و نوع به نمایش درآوردن آنها نیز از اهمیت خاصی برخوردار است.
خانواده تا انتها
فکر میکنم تا الان در مورد قسمت اول فصل سوم توضیحات کافی و لازم را داده باشیم. حال، کمی بیشتر روی قسمت دوم تمرکز میکنیم تا ببینیم آیا تل تیل در قسمت دوم نیز کشش روایی و نکات مثبت قسمت اول و آغازین را به خوبی به کار برده است یا خیر.
کاملا واضح است که قسمت اول بازی بار روایی بالایی دارد و نویسندگان باید در آن از گذشته خاویر تا وارد کردن شخصیتهای جدید، یکی پس از دیگری را بگنجانند. در قسمت دوم این بار روایی بسیار پایین میآید و بیشتر با اهداف اصلی و مغز داستان آشنا میشویم. نکتهای که در همان ابتدای کار توجه من را جلب کرد، تمایل نویسندگان برای ایجاد رابطهای عجیب و عیر قابل توصیف بین خاویر و کیت است. در ابتدا درک نمیکردم که هدف از این فلش بک و رابطه احساسی بین خاویر و کیت چیست اما پایان فوقالعاده و غافلگیر کننده بازی باز هم به من ثابت کرد که تل تیل هیچ سکانسی را بیهوده در بازی خود قرار نمیدهد.
در قسمت دوم گروهی جدید وارد داستان میشوند که بی شباهت به گروه saviours سریال The Walking Dead نیستند. این گروه که New Frontier در قسمت دوم تا حدودی به مخاطب شناسانده میشود و کاملا درک میشود که قضیه خیلی سخت تر و بد تر از آن چیزی است که انتظار میرفت. اما بار روایی قسمت دوم تا همین جا ختم میشود و در ادامه راه تنها سکانسهای نفس گیر و اکشن فوقالعاده بازی را تماشا خواهیم کرد. کارگردانی صحنههای اکشن و دلهره آور در قسمت دوم نشان میدهد که تل تیل چقدر در این زمینه پیشرفت کرده است و چقدر منظم و با قاب بندی شاهکاری به بازیباز نشان داده میشوند. با همه این تفاسر، اما قسمت دوم به صورت کلی در سطح پایین تری نسبت به قسمت اول قرار میگیرد. بازی از یک طرف شخصیت نام آشنای Jesus (طرفداران کامیکها و سریال او را میشناسند) را معرفی میکند و از طرفی کلمنتاین را بسیار کم رنگ جلوه میدهد. کلمنتاین به غیر از سکانس ما قبل آخر قسمت دوم، تنها در حد یک یار کمکی برای خاویر عمل میکند و اصلا در حد و اندازههای خودش ظاهر نمیشود. با این وجود میتوان نقش کلمناین در رابطه با گروه New Frontier را بسیار مهم و البته عجیب خواند.
به طور کلی میتوان گفت که تل تیل با گنجاندن فلش بکها در طول بازی، بار روایت را کمی از خط اصلی داستان برداشته است تا علاوه بر قدرتمند تر شدن روایت داستان، زمان کافی برای صحنههای سریع و اکشن در بازی وجود داشته باشد. این فرمول تا این جا به خوبی جواب داده است اما باید منتظر قسمتهای بعدی بازی باشیم.
سیمای خانواده
اگر به بازیهای نسل جدید تل تیل نگاه کنیم، میبینیم که بازیها از نظر بصری در هر فصل از مردگان متحرک پیشرفت خوبی داشتهاند. پس از پیشرفت بصری خوب و قابل قبول بازی در فصل دوم، حال، در فصل سوم گرافیک زیباتر و بهتری را مشاهده میکنیم. تل تیل از بازی قبلی، یعنی Batman: The Telltale Series از یک موتور جدید استفاده میکند که علاوه بر واقعی تر شدن چهرهها، باعث افزایش جزئیات محیط و نرم شدن انیمیشنها شده است. البته تل تیل از این موتور جدید در بتمن آن طور که باید استفاده نکرد و در بازی شاهد افت فریم و باگهای متعدد بودیم. حال، در The Walking Dead Season 3: A New Frontier شاهد بهترین بازی تل تیل از نظر فنی و بصری هستیم و جلوههای بصری زیبا در استاندارد ترین و بهینه ترین شکل ممکن در دسترس بازیباز قرار داده شده است. طراحی چهره شخصیتها بسیار خوب، واقعی و با جزئیات انجام شده است و حالت آن در شخصیتهای اصلی در مواقع مختلف بسیار باور پذیر تر از بازیهای دیگر تل تیل از کار درآمده است.
نکته دیگری که در بحث گرافیکی بازی به چشم میآید، انیمیشنهای واقعی تر و نرم تر شخصیتهای بازی است. شخصیتهای اصلی بازی مانند خاویر یا کلمنتاین انیمیشنهای بسیار زیادی دارند که باعث کیفیت بالای ساخت بازی شده است. در کنار همه این مسائل، A New Frontier زیباست. برخی مواقع در بازی نماهایی از غروب یا طلوع آفتاب نشان داده میشود و یا حتی در مواقعی که کنترل شخصیت در دستان شما است، دورنماهای زیبایی نگاهتان را جذب میکند. همین عوامل باعث میشود از هر لحظه بازی لذت ببرید.
در بحث صداگذاری، تل تیل مانند همیشه در سری The Walking Dead، برای شخصیتهای اصلی بازی، از صداگذاران و بازیگران حرفهای و کاربلدی استفاده کرده است. Jeff Schine در نقش خاویر گارسیا، Alex Hernandez در نقش دیوید گارسیا و البته Melissa Hutchison دوست داشتنی در نقش کلمنتاین ایفای نقش میکنند. صدای ملیسا هاچینسون آن چنان در طول این سالها برروی کلمنتاین نشسته است که دیگر نمیتوانیم این شخصیت را بدون صدای او تصور کنیم. موسیقیهای بازی مانند دیگر بازیهای تل تیل گیمز توسط Jared Emerson-Johnson آهنگساز ساخته شده است و کاملا حال و هوای دنیای آخرالزمانی The Walking Dead و آن حس نا امیدی خاص را (به مانند فصلهای گذشته سری) القا میکند.
The Walking Dead Season 3: A New Frontier آغاز فوقالعادهای را در قسمت اول داشت و با قسمت دوم نشان داد انتظارها برای فصل سوم مردگان متحرک کاملا ارزشاش را داشته است. از هر جهت که به فصل سوم مینگریم، تنها پیشرفت و بلوغ تل تیل گیمز در داستان سرایی و کارگردانی را مشاهده میکنیم. به شدت منتظر قسمتهای آینده این عنوان هستیم.
نظرات