دنیای بازی های موبایل، دنیای بزرگ و پر زرق و برقی است. سالانه تعداد بسیار زیادی از بازی های مختلف پای خود را به بازار باز می کنند و به صورت دیجیتالی در دسترس علاقه مندان قرار می گیرند، حال برخی به صورت رایگان و برخی هم به صورت پولی. مطمئناً در این میان حتی تجربه تمامی عناوین رایگان هم عملی غیر ممکن است، چرا که با وجود رایگان و بی هزینه بودن، تعداد چنین بازی هایی در بازار بسیار زیاد است و مطمئناً از لحاظ وقت مخاطبان در تنگنا قرار خواهند گرفت. از سوی دیگر، عناوین پولی هم گاهاً به اندازه مبلغ تعیین شده شان خوب نیستند و در حقیقت، کمتر از قیمت خود ارزش دارند. پس حتماً باید در تهیه این عناوین دقت نمود تا مبادا عنوانی نه چندان قابل قبول را برای تجربه کردن انتخاب کنید.
یکی از بازی هایی که مدتی پیش برای گوشی های هوشمند در دسترس قرار گرفت، Unia: And The Burned Village نام داشت. این بازی که یک عنوان مستقل هم به شمار میرود چندان پر سر و صدا و شلوغ ظاهر نشد و به همین جهت، خیلیها حتی اسم این بازی را نیز نشنیده اند و کوچک ترین آشنایی با آن ندارند. جالب است بدانید که تقریباً همه کاره این بازی آقای مرت فیدان (Mert Fidan) بوده است و از طراحی مراحل گرفته تا برنامه نویسی و کارگردانی بازی، همگی توسط این شخص انجام گرفته است. از آن جایی که این بازی در محافل مختلف تا حد بسیاری مهجور واقع شد و از نگاه بسیاری از بازی بازان دور ماند، تصمیم گرفتیم که آن را زیر ذره بین ببریم تا شما نیز با این بازی آشنا شوید و در صورت تمایل، آن را تهیه کنید. در ادامه با تک فارس همراه باشید.
“اونیا: و دهکده سوخته” با نام خود نمایان می کند که چه چیزی را می خواهد به مخاطب نشان دهد. یک دهکده که در آتشی سوزان، با خاک یکسان شده است. این دهکده محل سکونت موجوداتی عجیب، سیاه رنگ و البته بامزه است و دشمنان این موجودات دهکده آن ها را به آتش کشیده اند و تمام ساکنان را نیز به اسارت گرفته اند. در این میان اما سه قهرمان از این مهلکه جان سالم به در برده اند. سه قهرمان قصه ما “لی” (Lee) ، “بو” (Boo) و “کلاگ” (Clug) نام دارند. همان طور که احتمالاً حدس زده اید، قهرمانان قصه ما قصد دارند تا هم نوعان خود را از دست نیروهای ظالم و شیطانی نجات دهند و به طور قطع در این راه از هیچ چیز فروگذار نخواهند بود. داستان بازی مسلماً کلیشه ای و نخ نما به نظر می رسد و تا حدی باید گفت همین طور هم هست. این موضوع، یعنی گیر افتادن مردم یک شهر در مخمصه و تلاش یک یا چند شخص در امان مانده برای نجات آن ها در فیلم ها، کتاب ها، سریال ها و البته بازی های مختلفی به عنوان بک گراند و تم کلی داستان انتخاب شده است و دیگر برای مخاطبان رنگ و بوی تازه ای ندارد. ولی در این میان “اونیا: و یک دهکده سوخته” با دیگر محصولاتی که چنین داستانی دارند چند تفاوت اساسی دارد. اولاً که نحوه روایت داستان این بازی به شدت ساده تر و متفاوت تر از چیزی است که ممکن است فکرش را بکنید. بازی هیچ دیالوگ خاصی ندارد، به جز در همان آغاز بازی که یک راوی، به طور کاملاً مختصر در مورد داستان کلی توضیحاتی را ارائه می دهد. پس از آن، شاهد هیچ دیالوگ دیگری در بازی نخواهیم بود. از آن جایی که دیالوگی در بازی (جز همان میان پرده اول) وجود ندارد، احتمالاً متوجه شده اید که در بازی شاهد میان پرده (Cutscene) خاصی نیز نخواهیم بود. در حقیقت روایت داستان بازی کاملاً مبتنی بر گیم پلی آن و پیشرفت در مراحل است. داستان بازی خیلی حرف خاصی برای گفتن ندارد، هر چند که به طور کلی تمرکز این بازی روی ارائه یک گیم پلی دوست داشتنی بوده است و به همین جهت خیلی نمی توان از لحاظ داستانی به آن خرده گرفت. ولی هر سه شخصیت اصلی قصه که قابل بازی هم هستند، بسیار خوب طراحی شده اند و بازی بازان با آن ها ارتباط لازم را برقرار می کنند. البته به طور قطع این نقش آن ها در گیم پلی است که بیشتر باعث می شود تا بازی بازان نظرشان نسبت به آن ها جلب شود که در ادامه گیم پلی بازی را نیز به طور کامل بررسی خواهیم کرد.
بازی همچون دیگر عناوین سبک پازل و معمایی، بیشتر روی تعامل شخصیت های اصلی با اشیای مختلف و هموار کردن مسیر برای رفتن به سمت جلو تمرکز دارد. بدون شک اگر به تجربه “اونیا: و دهکده سوخته” بپردازید متوجه می شوید که عناوینی شبیه به آن را در گذشته تجربه کرده اید. در بازی باید معماهای مختلفی را حل کنید تا بتوانید پیشروی کنید و به مراحل بالاتر برسید. یکی از مکانیزم های اصلی گیم پلی بازی پرش است و شخصیت ها مجبورند تا برای پیشروی، از روی برخی موانع بپرند. همچنین اهرم هایی نیز در بازی وجود دارند که برای جا به جایی موانع به کار می روند و برخی کلیدها نیز در بازی وجود دارند که با قرار دادن شخصیت ها بر روی آن ها، می توانید آن ها را به پایین فشار دهید و باعث جا به جایی موانع شوید. تا به اینجای کار همه چیز تکراری و معمولی به نظر می آید، درست هم است. ولی مهم ترین نکته این بازی وجود سه شخصیت قابل بازی مختلف است، شخصیت هایی که هر یک توانایی های به خصوصی دارند و باعث شده اند تا در هر قسمت از یک مرحله، مجبور شوید از توانایی های یکی شان کمک بگیرید. این سه شخصیت در واقع مکمل یکدیگر هستند و به هیچ وجه نمیتوان بازی را بدون استفاده از قابلیت های حتی یکی از آن ها به اتمام رساند. “بو” یک شخصیت اصطلاحاً تپل و سنگین وزن است و به همین جهت می توان از او برای جا به جایی اجسام مختلف نظیر سنگ ها و جعبه ها استفاده کرد. “کلاگ” یک شخصیت بسیار کوچک است که توانایی رفتن به مکان های تنگ و باریک را دارد و نهایتاً “لی” که به نوعی حد وسط است و مکمل دو شخصیت دیگر به شمار می رود. این سه شخصیت در کنار یکدیگر می توانند از موانع بگذرند و سازنده هم توانسته این حس را به خوبی در مخاطبان به وجود آورد که اگر می خواهند پیشروی کنند، باید از هر سه شخصیت کمک بگیرند. به این ترتیب توازن شگفت انگیزی میان شخصیت ها به وجود آمده و از تمامی آن ها تا انتهای بازی به خوبی استفاده می شود. طراحی محیط ها نیز به خوبی صورت گرفته اند و طراحی مراحل نیز بسیار خوب است. مراحل در مکان های مختلفی رقم می خورد، مثلاً از زیر آب گرفته تا محیط های برفی و بیابان های گرم و خشک. تنوع محیط ها در بازی بیداد می کند.
بازی به طور کلی در ۱۰ مرحله تقسیم شده است و هر مرحله نیز چیزی حدود یک ربع به طول می انجامد. یعنی به طور کلی بازی را می توان ۲ الی ۳ ساعته به پایان رساند. این مدت زمان شاید در نگاه اول کم به نظر بیاید ولی وقتی نگاهی به مستقل بودن بازی می اندازیم متوجه می شویم که ایراد گرفتن به این موضوع چندان جالب نیست. ضمن این که بیش از حد کش دادن بازی باعث می شد تا از جذابیت های آن کاسته شود و به نوعی بازی به ورطه تکرار بیفتد پس سازنده طی اقدامی هوشمندانه تصمیم گرفته تا بازی را قبل از تکراری شدن، به پایان برساند. البته در این میان باید اشاره شود که در هر مرحله، ۲ موجود سیاه رنگ (همان هم نوعان شخصیت های اصلی) نیز در قفس زندانی شده اند و شخصیت های اصلی می توانند این دو موجود را ازاد کنند. این قفس ها در مکان هایی مخفی شده اند و به نوعی موارد قابل جمع آوری (Collectible) بازی به شمار می روند و پیدا کردن تمامی آن ها کمی چالش برانگیزتر از صرفاً رد کردن مراحل است و می تواند زمان مفیدی که با بازی سرگرم می شوید را تا حدی افزایش دهد. در مجموع با وجود آن که اکثر مکانیزم های گیم پلی بازی را در عناوین قدیمی تری نیز مشاهده نموده ایم، ولی باز هم به لطف همراه کردن سه شخصیت با یکدیگر و البته طراحی هوشمندانه محیط ها و مراحل بسیار سرگرم کننده و جالب جلوه می کند.
بدون شک از لحاظ گرافیکی کار سازنده ستودنی و خارق العاده است. از عناوین مستقل و جمع و جور این چنینی انتظار گرافیک فنی قدرتمندی نمی رود و “اونیا: و دهکده سوخته” هم از لحاظ فنی حرف چندانی برای گفتن ندارد، اما از لحاظ هنری این بازی یک شاهکار به تمام معناست. رنگ بندی محیط ها به گونه ای است که تمامی اجزا در کنار یک دیگر، مناظری را برای شما پدید می آورند که تصور آن ها هم بسیار سخت است. البته بازی از لحاظ فنی ایراداتی هم دارد. در بازی یک باگ بسیار آزار دهنده وجود دارد که به موجب آن، شخصیت ها گاهاً در یکدیگر فرو می روند! البته این مشکل در بازی خیلی رخ نمی دهد و به شخصه ۲ یا ۳ بار با آن مواجه شدم. نکته قابل توجه بعدی موسیقی های بازی است. موسیقی های بازی فوق العاده هستند و بدون شک تا مدت ها در یاد شما باقی خواهند ماند. موسیقی های بازی که اکثراً با پیانو نواخته شده اند، اولاً تنوع بسیار بالایی دارند و دوماً، کیفیتشان بسیار بالاست. گاهی موسیقی هایی ملایم و آرام پخش می شوند و گاهی موسیقی هایی با ضرب آهنگ تندتر و تا حدودی حماسی، این توازن میان موسیقی و مراحل بازی نیز یکی دیگر از نقاط قوت “اونیا: و دهکده سوخته” است.
در مجموع، توصیه “اونیا: و دهکده سوخته” به طرفداران بازی های گوشی های هوشمند توصیه می شود. با توجه به مدت زمان کم و البته قیمت تنها یک دلاری این بازی در پلی استور، تجربه آن مطمئناً ارزشمند است و نباید به راحتی از کنار آن گذشت.
نظرات