سال ۲۰۰۹ بود که شرکت بازیسازی Amanita Design، بازی Machinarium را معرفی و تحول بزرگی در بازیهای دوبعدی و مستقل ایجاد کرد. این بازی ابتدا برای پلتفرمهای رایانهشخصی و گوشی های هوشمند معرفی شد و رفته رفته به چنان شهرتی دست یافت که پای خود را به تمامی پلتفرمهای معتبر موجود در جهان باز کرد. بازی Machinarium در نگاه اول شاید یک بازی ساده و بدون عمق بهنظر برسد؛ اما در همان چند دقیقه ابتدای بازی آنچنان شما را غرق در محیط جذاب خود میکند؛ که شما حسرت میخورید چرا این بازی را زودتر تجربه نکردهاید. Machinarium در ژانر دوبعدی، معمایی و ماجراجویی محدود شده؛ اما به هیچ وجه نگران نباشید؛ چون سازندگان بازی زیرکتر از آنچیزی هستند که شما فکر میکنید.
در ابتدا به داستان بازی میپردازیم؛ جایی که ما با یک داستان پیچیده و پر از اتفاق روبهرو نیستیم و سازندگان با یک انتخاب هوشمندانه، داستان بسیار سادهای را در بازی قراردادند. داستان بازی از این قرار است که شخصیت اصلی بازی، یعنی ربات بامزهای به نام جوزف از طریق یک ماشین قراضه، بر قبرستان ربات ها انداخته میشود. جوزف تمام سعی خود را میکند تا با جمع و جور کردن قطعههای مختلف خود، خودش را بازسازی کند؛ به شهری بدوننام در نزدیکی قبرستان برسد و معشوقه خودش را پیدا کند. داستان در کل کلیشهای بهنظر میرسید و شاید با خود بگویید که میتوان به راحتی داستان های بهتری با موضوعات بسیار جالب تری پیدا کرد. اما داستان بازی وقتی زیبایی خودش را نشان میدهد که ما به روایت آن توجه کنیم. زیباییها، زشتیها، رنجها، خستگی مردم، افسردگی و اشتیاق جوزف برای رسیدن به معشوقهاش چنان زیبا طراحی و روایت شده که شما را بهوجد میآورد. کافی است چند لحظه ای در بازی دست به کاری نزنید تا خاطرات تلخ و شیرین جوزف بالای سرش، برای شما نمایان شود. آن لحظه است که به گذشته زندگی جوزف پی میبرید و با مشاهده خاطرات دلنشین جوزف با معشوقهاش، این حق را به او میدهید، که این همه سختی را برای رسیدن به عشق زندگیاش طی کند. همچنین ماجراهای کوتاهی که برای جوزف پیش میآید از طیف وسیعی تشکیل شده؛ که میتواند گاهی شما را غمگین، گاهی خشمگین و گاهی خوشحال کند.
شما عاشق شخصیت جوزف خواهید شد. وقتی شوق و انرژی این ربات دوستداشتنی را در راه رسیدن به معشوقهاش میبینید، نمیتوانید لبخند نزنید. تضاد بین جوزف و مردم شهر کاملا مشهود میباشد و این تنها یکی از چندین نکته زیبای داستان بازی است که میتواند نشاندهنده آن باشد که هیچگاه نباید ناامید شد و باید همیشه برای خواسته خود جنگید؛ حتی اگر جهان، برخلاف شما حرکت کند.
شاید داستان بازی، ابتدا و انتهای واضح و قابل حدسی داشته باشد؛ اما چنان زیبا روایت شده، که شما به هیچ وجه نمیتوانید از داستان بازی، خردهای به دل بگیرید. مطمئن باشید که احساسات شما در این بازی گل خواهد کرد و شما از تک تک لحظات بازی، همراهی با شخصیتهای مختلف، گوش دادن به مشکلات آنها و کمک کردن به آنها لذت خواهید برد.
بازی Machinarium، در بحث گرافیکی ما را با مفهوم هنر آشنا میکند. هنگامی که شما در ابتدای بازی محیط شلوغ و کثیف شهر را میبیند؛ پی خواهید برد که این بازی قرار است برای شما قابهای هنری زیادی را بهنمایش بگذارد. طراحی آسمان، شهر، خانهها، اشیاء مختلف، منوی بازی، رباتها و حتی کاراکتر جوزف بسیار باسلیقه صورت گرفته. شما با مشاهده شهر، افسردگی را در خونتان حس میکنید. طراحی و گرافیک هنری بازی، به داستان بازی هم جلوه بهتری داده؛ بهطوری که اگر محیطی به این اندازه سیاه، کثیف و افسرده وجود نداشت ما کمتر با اتفاقات بازی ارتباط برقرار میکردیم.
برای مثال، در اوایل بازی جوزف در زندانی گرفتار شده و همبند درمانده جوزف، از او درخواست سیگار میکند. جوزف هم تمام انرژی خود را بهکار میگیرد تا تنها خواسته همبند خود را انجام دهد. در این لحظه از بازی، طراحی عالی همبند جوزف، به ما اوج افسردگی و ناامیدی او را نشان میدهد. همین نکته باعث میشود که درخواست سیگار این شخصیت فرعی، که هیچ تاثیری هم در داستان بازی ندارد؛ بسیار برای بازیباز دردناک و احساسی شود.
در بحث گرافیک فنی، از این عنوان نمیتوان ایراد خاصی گرفت. بازی ۱۱ سال پیش منتشر شده و همچنان از نظر گرافیک فنی، راضی کننده بنظر میرسد. اگر از آن دسته افرادی هستید که گرافیک فنی برای شما خیلی مهم میباشد؛ باید به این نکته توجه کنید که اینگونه بازی ها هیچوقت برای گرافیک فنی مورد تمجید قرار نگرفتهاند و تمرکز اصلی شرکتهای بازیساز، بر گرافیک هنری بازی خلاصه میشود. اما هرگز نگران باگ و مشکلات فنی نباشید، این بازی بسیار پایدار بوده و عاری از هرگونه باگ و گلیچ میباشد. بازی برای سختافزارهای قدیمی هیچ مشکلی ایجاد نمیکند و شما میتوانید با ضعیف ترین سختافزارها و کامپیوترها، به تجربه این عنوان بپردازید. در گوشیهای همراه نیز، این بازی بدون کوچکترین مشکلی اجرا خواهد شد؛ حتی گوشیهای هوشمند قدیمی، خروجی روان و بدون مشکلی از بازی خواهند گرفت.
اگر بخواهیم گیمپلی بازی Machinarium را در کوتاهترین حالت ممکن توصیف کنیم؛ باید بگوییم که بازی در عین سادگی، بسیار سخت است. یعنی تنها کاری که شما باید بکنید؛ کلیک بر روی اشیاء مختلف، جمعآوری آنها، استفاه از این اشیاء و محیط، برای حل پازلهای بازی است. شاید انگشتان شما کار چندانی در حین بازی انجام ندهند؛ اما مطمئن باشید که مغز شما، چالش سختی را پیشروی خود خواهد داشت. پازلهای بازی گاهی آنقدر سخت میشوند، که شما بیش از بیست دقیقه را صرف حل کردن آنها میکنید و خوشبختانه پازلهای بازی بهقدری جذاب طراحی شدهاند، که شما گذر زمان را احساس نخواهید کرد.
بین محیط بازی جابهجا شوید؛ اشیاء مختلف را جمعآوری کنید؛ ترکیبات مختلفی از اشیاء بسازید تا علاوه بر حل کردن مشکلات مردم شهر، به خواسته جوزف هم برسید. در حین جمعآوری اشیاء و حل پازل ها میتوانید از خاصیت فنری بودن بدن جوزف، استفاده کنید و با تغییر میزان بلندی قد او، راحتتر به اشیاء مختلف دسترسی داشته باشید.
درجه سختی پازلها، بسیار منطقی طراحی شده و همانطور که شما از آسان نبودن بازی لذت خواهید برد از سختی بیش ازحد و غیرمنطقی هم آزردهخاطر نخواهید شد. اگر شما اهل سخت بودن بازی نیستید و قصد شما از بازی کردن، فقط لذت بردن از محیط و داستان بازی است، اصلا نگران نباشید. در بازی دو نوع راهنما قرار دارد. اولین راهنما، کمک چندانی به شما نخواهد کرد؛ با استفاده از این نوع راهنما یک عکس در اختیار شما قرار خواهدگرفت که سر نخی از حل پازل آن مرحله را به شما نشان میدهد. اگر دلتان به یک سرنخ ساده راضی نیست؛ میتوانید از دومین راهنما استفاده کنید. نکته جالب درمورد این نوع راهنما، ایناست که شما تنها با یک کلیک نمیتوانید این راهنمایی را دریافت کنید. مینیگیم ساده ای برای باز شدن قفل این راهنما درنظر گرفته شده که بسیار حرکت هوشمندانهای است. به نوعی سازندگان بازی سعی کردند با این روش، بازیبازها را ترغیب به حل پازلها توسط خودشان بکنند. مینی گیم شما را به یاد بازی های آتاری خواهد انداخت. شما با رد کردن مینی گیم راهنمای کاملی از حل پازل مرحله فوق دریافت خواهیدکرد که کار شما را مثل آب خوردن آسان میکند.
وقتی این بازی را از نظر موسیقی و صداگذاری مورد بررسی قرار میدهید متوجه خواهید شد که این اثر چهقدر زیبا است. سکوت کرکننده در قبرستان رباتها، هنگامی که با صدای قدمبرداشتن جوزف، ترکیب میشود، یک طنین زیبایی را تشکیل میدهد که دوست دارید چندین دقیقه به آن گوش دهید. موسیقی بازی شما را آرام میکند و در مواقع لزوم شما را بهوجد خواهد آورد.
در لحظات آغازین بازی وقتی شما برای اولین بار وارد شهر میشوید، با یک گروه موسیقی روبهرو میشوید که آلات موسیقی هرکدامشان دارای مشکلات و خرابی میباشد. شما باید سعی کنید پازل های بازی را حل کنید و به کمک آنها بروید تا گروه موسیقی ناراحت و شکستخورده آنها را نجات دهید. هنگامی که شما تمامی ایرادات را رفع میکنید؛ گروه شروع به نواختن میکند. صدای موسیقی همراه با رقصیدن جوزف کنار گروهموسیقی، از نظر دیداری و همچنین از نظر شنیداری بسیار لذتبخش است.
صدای اشیاء مختلف و شخصیتها در بازی هم در سطح خوبی کار شده. البته در این بازی خبری از دیالوگ نیست و نهایت صدایی که از شخصیتهای بازی میشنوید، قرقر کردن آنها با یک صدای کلفت میباشد که عصبانیت و کلافگی آنها را به خوبی نشان میدهد. صداهای بکگراند محیط نیز، بسیار خوب کار شده و شما فقدان خاصی از نظر صداگذاری و موسیقی در این بازی حس نخواهید کرد.
در نهایت باید گفت بازی Machinarium، بدون شک در دنیای بازیهای ویدئویی، یک شاهکار محسوب میشود. عنوان Machinarium از همه نظر، باسلیقه کارشده و واقعا نمیتوان کلمه ای دقیقتر از «باسلیقه» را برای توصیف تکتک بخش های بازی بهکار برد. با توجه به اینکه امروزه، اکثر بازیبازها دنبال بازیهای آنلاین هستند و سازندگان هم نگاه کمتری به بازی های داستانمحور دارند؛ وجود عناوینی مانند Machinarium میتواند ما را به آینده بازی های دوبعدی و داستان محور امیدوار کند. عنوانی که ۱۲ سال از عرضهاش گذشته و نهتنها قدیمی بهنظر نمیرسد، بلکه همچنان زیبا است. هنر قدیمی نمیشود!
نظرات